خدایا ...

ساخت وبلاگ

زنگ زد و گفت نصف شب امیر حالش بد شده و   پول تو جیبشون نبوده تا بچه را ببرند دکتر . 

نشستند تو حیاط و هر سه تایی گریه کرده اند . 

میگم چرا زنگ نزدید ؟

میگه آخه چقدر  ؟

میگم مگر غریبه اید ؟

گریه امانش نمیدهد .

 خدایا تو میدانی که در قلبم چه طوفانیست .

 

جزوه...
ما را در سایت جزوه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : roozneveshtman بازدید : 126 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 0:00